عاقبت تلخی روزگار
زمستانی سردکلاغی غذانداشت تا جوجه هایش راسیرکند.گوشت بدنش رامیکندوبه جوجه هاش میخوراند.زمستان تمام شدوکلاغ مرد!امابچه هایش نجات یافتندو سرانجام گفتند:اخیش خوب شد مرد،راحت شدیم ازاین غذای تکراری!واین است واقعیت تلخ روزگار!!!
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و یکم آبان ۱۳۹۱ ساعت 15:50 توسط مجید صالحی MAJID SALEHI
|
سلام